کوچه به کوچه می گذرم. ناگهان پیچک های امید از پنجره هایی سبز به دور دستانم می پیچد.
به پنجره خیره می شوم و دریچه هایی که در سپیدی شادی قاب شده است.
اینجا مشهد است. اینجا چشم هایت خود به خود می جوشند و دست هایت به طرف ضریح قد می کشند.
اینجاست که دستان مسافران، تأیید حاجات خویش است. اینجا خانه سعادت است.